رشد
? اصرار بر رشد
? حضرت موسی علیه السلام نبی و رسول هست. کلیم الله هست. سلطان بنی اسرائیل هست. صاحب تورات هست، ولی با این حال، خدا میفرماید: برو، یک نفر را باید ببینی تا رشد کنی.
? در سوره کهف جریانش هست، اگر انسان با دقت بیشر مطالعه کند از هر کلمه آن اسرار و دقائق میبارد. موسی (علیه السلام) حرکت می کند میرود کنار مجمع البحرین یک نفر را پیدا میکند. میبیند همان است.
? میگوید: «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً. کهف/ 66» موسی به او میگوید: میشود من با شما همراه شوم تا رشد کنم؟ نمیگوید مرا بس است. نمیگوید من خودم کلیم الله هستم.
? آن آقا که به حسب روایات جناب خضر بوده میفرماید: «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً؛ گفت تو نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی وچگونه می توانی بر چیزی که به آن احاطه[ علمی] نداری شکیبایی ورزی؟ کهف/67 و 68»
? این دانشجوی این مکتب است. باید اصرار کرد. اصرار برای معرفت و رشد است. اصرار در مراتب عالیتر است. میگوید: « قال سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصی لَکَ أَمْراً؛ گفت ان شالله مرا شکیبا خواهی یافت، و فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد. کهف/ 69 » باز اصرار میکند.
? آن آقا فرمود «قال فَإِنِ اتَّبَعْتَنی فَلا تَسْئَلْنی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً؛ گفت اگر دنبال من آمدی از هیچ چیز ازمن مپرس تا خودم در باره[حقیقتِ] آن با تو آغاز سخن کنم. کهف/ 70» اگر میخواهی با من همراهی کنی، سؤال بیسؤال.
? در بخشهای علوم نظری سؤال طوری نیست، از مقومات یک علم است. ولی این باب معرفتی را قرآن باز کرده است برای اینکه نشان بدهد که این راه بیپایان است و شرایط خاص خودش را دارد. میگوید: سؤال بیسؤال. میگوید: باشد.
? و در سه مرحلهای که در سوره کهف آمده میبینیم خدا حق را به جناب خضر می دهد.
? جناب خضر منبع حیات است. الان هم باب الحجة است. انیس امام زمان علیه السلام است. مرتبه عالی دارد. یک نوع سنتها و ارتباطات و توسل هایی در نسلهای قبل بوده، که آرام آرام برچیده شده است. یکی از آنها ارتباط با این بزرگوار و توجه به این بزگوار است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری